دلم برای تخت خوابم برای صدای بادی که به پنجره اتاقم میخورد و من را یاد آلمان می انداخت، تنگ شده است. دلم برای پنجره اتاقم که میتوانستم نور چراغ های دور دست را از آنجا ببینم و به یاد شبهای آرام اروپا بیوفتم تنگ شده است. برای تمام کتابهای کتابخانه ام و برای تمام آن لحظاتی که میتوانستم در تنهایی های خودم در مورد آینده ام رویاپردازی کنم و تصمیمات بزرگ بگیرم، دلتنگم.
برای تمام آن روزها دلتنگم.
درباره این سایت